بعد از برنامه از شیر گرفتن سلما، متوجه شدم بعضی مسایل برای ما با چیزایی که خونده یا شنیده بودم مغایر بود. - همه میگن بچه بعد از این جریان بیشتر بابایی میشه و خیلی مادرها غصه می خورن از اینکه بچه ها چه زود فدارکاری هاشون رو فراموش کردن و دیگه حتی بغل مامان هم نمی رن. اما سلما خیلی بیشتر از قبل مامانی شده. چنان لحظات عاشقانه ای با هم داریم که من دائم درحال قربون صدقه و جیغ خوشحالی ام! روزی صدبار بغلم میکنه، دستاشو دور گردنم میندازه و سرش رو شونه ام میذاره و میگه دوست دارم مامان ! - همه میگن بچه ها یکی دو روز بعد از پروژه! کلا فراموش می کنن که اصلا می می ای در کار بوده و اینم باز مامانا رو غصه دار میکنه. اما سلما هنوز رو لباسم دست میکشه...