سلماسلما، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

من و سلما

محرومیت مادرانه

1392/5/6 15:05
نویسنده : مرضیه
1,341 بازدید
اشتراک گذاری

مادر بودن برای من دو تا ویژگی داره که به تازگی کشفشون کردم:

اول . من به ندرت سلما رو "از دور" می بینم !

جمله عجیبی به نظر میاد اما معنا داره. به اقتضای سن سلما و وابستگی شدیدش به من ( یا بهتره بگم وابستگی شدید من به سلما ) خیلی کم پیش میاد که من جایی نشسته باشم و از دور دخترم رو نگاه کنم.

روزی که با بچه های نی نی سایت رفته بودیم خانه کودک برج میلاد و تصمیم گرفتیم چند لحظه ای بچه ها رو به حال خودشون بذاریم و بشینیم حرفای مادرونه بزنیم؛ بارها نگاهم به سلما افتاد که مستقلانه برای خودش راه میرفت و بازی می کرد و هربار تعجب کردم که " این دخترک منه " ... سلما " از دور " جلوه ی دیگه ای داشت.

دوم . مادری کردن من، انقدر دنگ و فنگ داره و پراضطرابه که حتی بازی کردن با سلما و کتاب خوندن، شده وظیفه و آنچنان لذتی نداره. حتی وقتی قهقهه دخترکم رو به هوا میبرم همش این تو ذهنم میچرخه که آیا امروز به اندازه کافی خندیده؟ آیا به میزان مورد نیاز! سلول های خاکستری مغزش رو تحریک کردم تا در آینده کودکی باهوش بشه ؟! وقتی سلما رو میشورم همه حواسم به دستمه که نکنه میکروبی رو جابه جا کنم و باعث بشم دخترم عفونت ادراری بگیره! وقتی سلما رو بیرون می برم مواظبم لک آفتابی رو پوستش نیافته ... و این فکرها منو خسته می کنه. 

اما وقتی محمد با سلما بازی می کنه، خستگیش درمیره، وقتی مامانم سلما رو میشوره قربون صدقه باسن گردش میره و بابام تا میرسه خونه کیفش رو دم در میزاره و نوه ی عزیزش رو میبره بیرون تا با هم بازی کنن و سلما از خوشحالی جیغ بکشه.  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان محمد جان
6 مرداد 92 15:32
سلام بانو مادر بودن یعنی اینکه فدا شی برای وجودت با اجازتون لینکتون کردم
Mamane joanne
10 مرداد 92 14:25
خيلي زيبا نوشتي مرضيه جون....
مامان ایلیا
12 مرداد 92 19:04
وای چقدر زیبا و جالب.راست میگی مرضیه جون.الهی درآینده نتیجه زحمتاتو ببینی
الناز مامان آوا
12 مرداد 92 23:11
يه مادر واقعي هميشه بهترينا رو واسه فرزندش ميخواد.شك نكن كه يه مادر نمونه اي و از يه مادر نمونه هم انتظلر يه دختر نمونه ميره.
لیلا مامی لیلیا
13 مرداد 92 14:03
مرضیه جونم قربون مهر مادریت خوش به حال سلما تو پولی با اون باسن گردش که همچین مامانی داره حسودیم شد مثل همیشه زیبا نوشتی
فاطمه
14 مرداد 92 14:22
سلام وبلاگتان را دیدم جالب است. وبلاگ نقاشی های دخترم فاطمه را ببینید. فاطمه 3.5 سالش است. dadina.blogfa.com
زهره جون
16 مرداد 92 16:01
برای یک مادر هم لازمه که از بازی و بودن با بچش لذت ببره .. اصلا حق یه مادره که بیشتر از همه از بودن با بچش لذت ببره .. ترسها و اضطرابها اگه فرصت بروز بیجا پیدا کنن دیگه ول کن نیستن و از مادر به بچه منتقل میشن .. شاد و رها باش مثل سلما تپلی بی هدف بخند و لذت ببر از این روزهاش . نزار قشنگترین لحظاتت با ترس بگذره مثل همیشه قشنگ نوشتی و کل حستو منتقل کردی خانوم. سلما به داشتی همچین مادری افتخار خواهد کرد
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به من و سلما می باشد