من و اطرافیان
من و محمد سال 88 آشنا شدیم، سال 89 ازدواج کردیم، سال 90 همخونه و سال 91 بچه دار شدیم! وقتی نامزد بودیم، اطرافیان می گفتن قدر این روزا رو بدونید که بعد از عقد و ازدواج، همه چیز عوض میشه! ما هم که ذوق زده، تک تک لحظاتمون رو خاطره کردیم که بعدا حسرت نخوریم! بعد از عقد، دیدیم نه ! انگار زن و شوهر بودن بیشتر کیف میده! احساس اینکه به هم تعلق داشتیم، با احساسات فانتزی دوران نامزدی، زمین تا آسمون تفاوت داشت. با این حال، همون اطرافیان می گفتن قدر این روزا رو بدونید که بعد از همخونه شدن، همه چیز عوض میشه! ما هم که جو زده، دیگه خودمون رو با خوشی و شادی خفه کردیم! وقتی همخونه شدیم تازه فهمیدیم نه بابا روزای قبل، خاله بازی ای بیش نبود!! زندگی د...